توضیحات
دانلود پایان نامه :كاربرد نقوش گبه و دستبافتههايايراني در دكوراسيون داخلي
230ص
مقدمه:
به نام خداوند عشق و هنر
حكيم خردپرور دادگر
خواجه در ابريشم و ما در گليم عاقبتاي دل همه ما در گليم
فرش دستبافايران اگر نگوئيم در طول قرنها، حداقل دريك قرن اخير، پس از نفت، بزرگترين سرماية ملي منبع درآمد ارزي صادراتي ما به شمار ميرفته است و گزافه نيست اگر بگوئيم گذشته از ارزش صادراتي، هنر قاليبافي مشخص ترين وسيلة شناسائي فرهنگي ما به دنيا بوده است. هر كشور اگر صاحب چنين سرماية بالقوهاي بود نه تنها در حفظ آن مي كوشيد بلكه سعي مي كرد هر روز آن را نسبت به روز قبل وسعت ببخشد و توسعه بدهد ولي ما نه تنها چنين نكرديم بلكه با بي توجهيها وايجاد موانع شرايط را روز به روز بدتر كرده و مانع گسترشاين صنعت عظيمايراني نمي شديم و اكنون كار به جائي رسيده است كه همه آناني كه به نحوي دسترسي در كار توليد و فروش و صادرات فرشايران را دارند دراين نگراني عميق به سر مي برند كهايا فردايي براي آن وجود خواهد داشت؟
هرچه زندگي به سوي ترقي و تعالي ره مي سپرد ارزش هنر آشكارتر مي شود واين هنر به طور كلي چيزي است كه احساسات ما را بر مي انگيزد. پس هنر به طور عام عبارتست از خصوصيات اشياء و پديدههاي طبيعي و مصنوعي و ساخته دست انسان كه احساسات ما را نسبت به خود بر مي انگيزد و چون در تمام هستي نمي توان چيزي رايافت كه در ما احساسي بر نيانگيزد، پس در همه چيز رگههاي هنر وجود دارد و به جرأت مي توان گفت جهان سرشار از هنر است. هنر را به طور كلي به دو گروه متمايز تقسيم مي كنيم:
1-هنر طبيعت 2-هنري كه زائيده دست بشري است.
صنعت و هنر فرش بافي درايران،يكي از همين هنرهاي ساختة بشر است كه در آن ظرافت و زيبايي فراواني به كار رفته و نشانهها و سمبلها و وقايع بسياري را در دل خود دارد، اما توليدشان به محدودة زمان و مكان مربوط مي شود. اعتقاد به سمبل در فرشهاي امروزه اغلب فاقد منابع علمي ست، چون سمبلها از طريق اعتقادات . خرافات بوجود آمده اند و دگرگوني در اعتقادات ناگزير دگرگوني در سمبلها و نشانههاست. مثلاً اگر امروز نقش درخت سرو در فرش به كار مي رود داراي همان مفهومي نيست كه در فرشهاي آنتيك و قديمي به كار مي رفته است.
نقش سرو امروزي حامل سمبلها و پيامهاي قديمي سرد نبوده بلكه الهام گرفته از تصوير زيباي آن است.اين تصويرهايا به صورت واقعيت عيني ويا به صورت تجريد و بر اساس مهارت و استادي استادكار ترسيم مي شوند.
استادكاران اغلب نقوش و رنگها را بر اساس زيبايي شناسي هنري و آنچه كه به سليقة آنها بيشتر خوشايند است بر مي گزينند و نه به خاطر سمبل بودن آن.
با وجود تهي شدن سمبلها از مفاهيم اعتقادي، ارزش هنري فرش همچنان به قدرت خود باقيست چرا كه هنر آئينة روح بشر است كه خود از طريق اعتقادات شكل گرفته است.
احتمالاً فرشهاي اوليه فرشهاي عشايري بوده اند كه توليدكنندگانشان در موقعيتي نبوده اند كه نقشهاي طبيعي را به صورت نزديك به واقعيت تصوير كنند بلكه به ناچار از طريق ساده كردن آن(تجريد) قادر به خلق نقش بوده اند.
تصاوير حيوانات سينه به سينه از نسلي به نسلي منتقل شده است.
چنانچه شير با وجودي كه دهها سال است در دشتهايايران وجود عيني ندارد همچنان در ذهن عشاير و فرشهاي آنها باقي مانده است.(آيا دشتهاي پهناور و بيكران مشرق زمين (ايران) سرچشمه جوشاناينگونه انديشه نبوده است؟)
تجريد در نقش پردازي تصورات شخص بيننده را غنا مي بخشد و به وسيلة تجريد هنرمند لحظههاي مشتركي را با بيننده جستجو مي كند. تجريد در هريك پديدةنو و كشف امروزي نيست بلكه از دوران اولية هنري و بشرهاي ماقبل تاريخ وجود داشته است تجريد در اروپا از ابتداي قرن بيستم طرفدار پيدا كرد كه به عنوان هنر مدرن معروف شده است.
ريشهيابي نام گبه:
كسي به تحقيق نمي داند كه نام گبه از كجا آمده و چه ريشهاي دارد و چرا گبه بهاين نام معروف شده است، عدهاي از زبانشناسان و نويسندگان معتقدند كهاين لغت به معني زمخت، ضخيم و سفت و چيزي شبيه بهاينها بوده است، چون به فرشي گبه ميگويند كه خوابي بلند دارد و درشت بافته شده است.اين نوع زيرانداز توسط عشاير و براي مصارف شخصي بافته مي شده است. گبه زيراندازي بود براي جلوگيري از نفوذ سرماي زمين و خانوادة عشايري را از آن محافظت مي كرد. در تاريخايران براي اولين بار لغت گبه در گزارشي از استقبال شاه طهماسب صفوي از شاه همايون گوركاني، پادشاه هندوستان كه به علت سياسي و توطئهها و خيانتهاي درباريان مجبور شده بود بهايران فرار كند، آمده است. شاه تهماسب صفوي به شاه همايون گوركاني پناه ميدهد و براي استقبال از او دستور مي دهد استقبال بي نظير و جانانهاي به عمل آورند، ازاين رو مديران برنامه جشن استقبال كه سرپرستي آنان را محمدخان اشرف اوغلي بر عهده داشت، در سالنها از قاليچههاي دو خوابة طلاباف، نمد تيكه كركي اُستر اطلس، گبه و سه قالي دوازده ذرعي كوشگاني(جوشقاني) پهن مي كنند و روي هفت رأس اسب جلهاي مخمل و اطلاس پوشانيده بودند و تنگ قصب بافي ابريشمي برجل مخمل منقش، تنگ سفيد برجل مخمل سرخ و تنگ سياه برجل مخمل سبز بكشند.
آشنايي و شناختي از گبه:
گبه نوعي فرش دست بافت است كهيك تا سه سانتيمتر خواب دارد، درشت بافت است و به تناسب چله پودهاي آن ضخيم است. اسكلت اصلي گبه تار و پود است. در گبه از پود زياد در هر رج استفاده مي شود و گاه تعداد آن از سه تا هشت پود در هر رج است. ريشة گبه را بهاين علت بلند مي گيرند تا بين رجها به سب استفادة زياد از پود كلفت فاصلهايايجاد نشود. و براي پر گوشت بودن و ذرتي نبودن گبه از پرز بلند كمك مي گيرند. گبه بيشتر به روش «فارسي باف» بافته مي شود و گبهها بر روي دارهاي افقي(زميني) بافته مي شود. گبه كلاً از تار و پود گرفته تا ريشهها، از جنس پشم است و مهمترين آفت آن بيد است. گبههاي مرغوب از جنس پشم بهاره ميباشند و پشمها توسط دست ريسيده مي شوند و به روش طبيعي و گياهي رنگ مي شوند واينگونه رنگها در مقايسه با رنگهاي شيميايي بسيار با دوام و داراي ثبات و درخشندگي زيادي است. طرح گبه ذهني و هندسي مي باشد و به كمك قرينه بافي، طرحها و نقشهاي جذاب كه از محيط پيرامون و اطراف بافنده الهام گرفته شده است. واحد بسته بندي گبه بقچه مي باشد و در هر بسته 2 تا 4 تخته گبه گذاشته مي شود.
استاندارد و اندازه گبه
گبههايي كهايلات و عشاير مي بافند به علتاينكه براي مصرف شخصي بود، از نظر ابعاد تابع هيچ گونه استانداردي نبود و طول و عرض آن بستگي به ميل و خواست بافندة گبه داشت و شايد بستگي به بزرگي چادر عشاير بافندة آن. گبه تقريباً در اندازههاي مختلف بافته مي شود به ويژه در شرايطي كهاين فرش نيز به خانههاي شهرنشينان وارد شده و همچون ديگر فرشها مورد استفاده قرار مي گيرد.
گبه به صورت چهارگوشيا كناره در اندازههاي 5/2*5/1 و 200*100 و 250*150 و 5/3*5/2 و 5/1*2 بافته مي شود. اندازة گبه گاه به درخواست مشتري بستگي دارد و اگر مشتري اندازةگبه را تعيين نكند بافندة گبه خود به هر اندازهاي كه مايل بود گبه را مي بافد. اما امروزه با استقبال از آن و تقاضاي بازار، گبه در اندازههاي استاندارد بافته مي شود.
طرح گبه:
طرح گبه بسيار ساده و هندسي بوده در ابتدا گبهها بدون نقش و ساده بافته ميشدهاند و گاه نيز از محيط اطراف الهام مي گرفتند. هرچه بافنده در ذهن خود داشته بر روي گبه پياده مي كرده، گبههايي كه توسط عشاير بافته مي شد داراي طرحهاي ذهني بود و چون گبه مصرف شخصي داشت براي بافنده تنها آن چيزي را كه خود در ذهن داشت و هيچ قيد و بندي در انتخاب طرح وجود نداشت، خود بر روي گبه پياده مي كرد و طرحها از محيط اطراف خود بافنده گرفته مي شد و شايد آرزوها و خواستههايشان را بر روي گبه پياده مي كردند. مثلاً نقش چادر، شايد آرزوي داشتن چادري بزرگتر ويا مأمن ثابت بود و نقش انسان نشانة داشتن خانواده و گل و بوته نشانة سرسبزي و نقش گوسفندان و گله و حتي سگ در پيش عشاير نشانه و نماد خاصي داشته است. گبه هنر اصيل ايراني است كه شايد بتوان گفت: طرح و نقش آن، آنرا از ديگر دست بافتها متمايز مي سازد و اگرچه گاه همچون فرش از زحمت و مشقت كمتر برخوردار است، اما باز هم گبه در جاي خود هنر قابل تحسيني است.
رنگهاي مورد مصرف در گبه:
رنگهاي گبه در اوايل «خودرنگ»يعني رنگ طبيعي پشم بود، و چون گبه دست بافت عشايري بود و فقط خودشان از آن استفاده مي كردند بنابراين مي توان گفت: گبه دست بافتي منحصر به فرد بود كه عشاير اولين كساني بودند كه آن را مي بافتند و مورد مصرف قرار مي دادند، رنگها در ابتدا به صورت خود رنگ بوده و پشمها به رنگهاي طبيعي چون مشكي، سفيد، شيري، قهوهاي،يعني همان رنگي كه پشمهاي حيوانات به طور طبيعي به آن رنگ بودند مانند پشم شتر، بز، گوسفند و… اما با گذشت زمان و كوچ عشاير از جايي به جاي ديگر و دسترسي به رنگهاي گياهي و شناخت رنگدانههاي گياهان و راهيابي گبه به خانههاي شهرنشينان گبه از مصرف شخصي عشاير به مصرف شهرنشينان هم در آمد و از آن زمان گبهها با رنگهاي متنوع گياهي و طبيعي رنگ شده و بافته مي شد و هر كدام از رنگهاي مورد مصرف نماد و نشانة چيزي بود، مثلاُ رنگ آبي نشانة پاكي و زلالي و آسمان است و رنگ سبز نشانه سرسبزي و خرمي و به نوعي به معني بركت بوده چرا كه عشاير براي به دست آوردن و رسيدن به مراتع و آب مدام در حال كوچ هستند رنگ زرد نشانةطلا و خاك وطن است و حسن وطن دوستي نيز در نزد قشقاييها شديد بوده است. به همين خاطر در گبههاي خود به نشانةخاك وطن از رنگ زرد زياد استفاده مي كردند رنگ مشكي نشانة مرگ و مير است و زماني در گبه رنگ مشكي استفاده مي شود كه كسي از اطرافيان و اقوام عمر خود را از دست داده باشد. رنگ سفيد نشانة تولد و نو شدن در پيش قشقاييها است و…
تقسيم بندي رنگها
لازم به ذكر است كه رنگهاي اصلي، شامل رنگهاي قرمز، زرد و آبي است كه به صورت مثلث فرضي نمايش داده مي شود و از تركيباين سه رنگ به صورت دو به دو رنگهايي به وجود ميايد كه به آن رنگهاي فرعي مي گويند. با توجه به طيف نور خورشيد 7 رنگ حاصل مي شود. كه در واقع 3تاي آنها جزو رنگها اصلي است كه در بالا نام برده شده اند و حد فاصل هر رنگ اصلي تا رنگ اصلي ديگر رنگهايي كه حاصل مي شود رنگهاي ميانگينيا رنگهاي ثانويهيا فرعي ناميده مي شوند براي مثال:
1-از تركيب رنگ قرمز و آبي رنگ بنفش حاصل مي شود.
2-از تركيب رنگ قرمز با سبز، رنگ نارنجي به دست ميايد.
3-از تركيب رنگ آبي با رنگ زرد، رنگ سبز حاصل مي شود.
در مواد رنگ زا با استفاده از دو رنگ خنثي سفيد و سياه، تمامي رنگهاي ديگر پديد ميايد. رنگها به سه دسته تقسيم مي شوند كه عبارتند از رنگهاي گرم، سرد و خنثي.
1-رنگ گرم: در واقع از خانوادة رنگ قرمز است از نظر علمي گردش خون را سريع و تپش قلب را بالا مي برد و حالت هيجان و شوق در انسانايجاد مي كند. بيشتراين رنگها در خورشيد، مناطق كويري، آتش و… ديده مي شود.
2-رنگهاي سرد:رنگهايي كه متعلق به خانواده رنگهاي آبي است كه به رنگهاي سرد معروفند و از لحاظ علمي جريان خون را كند و حالت آرامش و سردي را در انسان به وجود مي آورد. مانند دريا، آسمان و مناظر زمستاني و… ديده مي شود.
3-رنگهاي خنثي: به رنگهايي اتلاق مي شود كه از تركيب رنگهاي سرد و گرم ويا انواع خاكستريها، سياه و سفيد تشكيليافته اند.
تقسيم بندي كلي رنگها:
رنگها به طور كلي به دو گروه تقسيم مي شوند: رنگهاي آكروماتيك و رنگهاي كروماتيك.
1-رنگهاي آكروماتيك:رنگ آكروماتيك شامل رنگهاي سياه و سفيد و خاكستري است و انواع رنگ خاكستري از تركيب رنگ سياه و سفيد به وجود ميايد كه به آنها رنگهاي خنثي هم مي گويند.
2-رنگهاي كروماتيك: رنگهاي كروماتيك شامل هر نوع رنگي كه از تركيب رنگهاي اصلي و فرعي به وجود ميايد و حتي خود رنگهاي اصلي شامل رنگهاي كروماتيك مي باشند كه به مجموعة آنها رنگهاي سرد و گرم مي گويند.
روانشناسي رنگها در گبه:
رنگ زرد:رنگ زرد رنگ جواني، روشني و نور و نشان دانش و معرفت و شادي آفرين است و بيشتر پرتوهاي دريافتي را بازتاب مي دهد، ژرفا و عمق ندارد و جزو رنگهاي گرم محسوب مي شود.اين رنگ براي عشاير بسيار با اهميت است، به طور كه نشانة خاك سرزمين و وطن است.
رنگ آبي: رنگي است آرام و درونگرا، بيننده را به درون خود مي كشاند، به معنايايمان است و سمبل جاويداني است. رنگ آبي هميشه سايه دار است و همواره فعل دارد و در تاريكي خودنمايي مي كند. آبي با روان انسان پيوند خورده است تا اعمال روح نفوذ مي كند و نشانة آرامش است رنگ آبي رنگ سرد است.
رنگ قرمز:رنگ قرمز رنگي گرم و داراي نيرويي برون گراست رنگ توان و فعاليت و رنگ تقويت كنندة قلب است. قرمز رنگ حق، پيكار و شهادت است و سمبل حيات و مبين هيجان و شورش است.
رنگ سبزه: رنگ اعتدال و سرد است، در آن آرامش وجود دارد در تركيب آن رنگ گرم و رنگ سرد زرد و آبي به نسبت برابر در هم تركيب شده است. رنگ سبز رنگ تفكر، صلح و طبيعت است.
رنگ نارنجي: رنگ جواني، نشاط، جشن و سرور است و جزو رنگهاي گرم محسوب مي شود.
رنگ بنفش:رنگ بنفش رنگي است كه نمايشگر بي خبري، بي اختياري، ظلم و دشواري است.اين رنگ مرموز و برانگيزانندة احساسات است در سطح وسيع حالت ترس را نشان مي دهد. اگر در رنگ بنفش ميزان رنگ قرمز بيشتر باشد و به سمت ارغواني متمايل گرددكه در طبيعت و مناظر اغلب به چشم مي خورد. در رنگ بنفش اگر ميزاني آبي آن بيشتر باشد(آبي بنفش) القاء كنندة تنهايي است. ناگفته نماند رنگ قرمز بنفشيا ارغواني رنگي است كه عشقيزداني و روحاني را در خود دارد.
توصيه براي پاك كردن لكههاي گبه:
اگر سطح روي گبه لكهاي داشت بهتر است براي پاك كرد آن از گِل سرشوي و ساپوتينها استفاده شود. زيرااين نوع پاك كنندهها اثر نامطلوبي بر روي گبه باقي نمي گذارند و در عين حال بهترين پاك كنندگان سنتي هم به شمار ميايند.
توصيه براي مبارزه با بيد و جلوگيري از بيدزدگي:
همان طور كه مي دانيد بيد يكي از آفتهاي گبه به شمار ميآيد، بهترين كار براي جلوگيري از بيد خوردگي قرار دادن گبه در معرض هواي آزاد مي باشد. براي مبارزه با آفت بيد و نابودي بهتر است از نفتالين و كافور ويا محلول كافور استفاده كنيد و از موي بز در شيرازة گبه استفاده شود. عوامل نابودكننده گبه رطوبت، بيدزدگي و آتش است.
لوچه شدن:اگريكي از گوشههاي چهارگانة گبه نسبت به گوشههاي ديگر آن تفاوت داشته باشد گبه لوچي دارداين عيب در اثر شل شدن بيش از حد چلههايا عدم دقت بافنده در زمان بريدن و جدا نمودن گبه از دار بوده ويا هنگام پايين آوردن گبه به وجود آمده است.
نكته:
علاوه بر عيوبي كه ذكر شد و علتايجاد آن را بايداز مرحله تهيه مواد و دار و ابزار و نحوة چله كشي و بافت و انتخاب نقشه جستجو كرد، ممكن است پس از اتمام مراحل فوق عيبهايي هم در مراحل بعدي كار روي گبه به وجودايد، از جمله در مرحله شستشوي گبه، داركشي، خشك كردن گبه در آفتاب و استفاده از داروهاي مختلف براي شستشو گبه و روگيري و پرداخت گبهايجاد شود.
موقعيت جغرافيايي استان فارس:
استان فارس كه در نيمة جنوبي كشور واقع شده است داراي شرايط آب و هوايي خشك و كوهستاني است، چرا كه در شمال غربياين استان رشته كوه زاگرس و در نواحي شمال غربي به جنوب شرقي تقريباً شرايط آب و هوايي به دو صورت كوهستاني و بياباني است و به طوري كه قسمتهاي شمال غربي و غرباين استان بر خلاف مناطق شرقي، داراي آب و هواي كوهستاني است و تابستانهاي معتدل و زمستانهاي سرد دارد.
استان فارس از قسمت شمال به استان اصفهان ويزد، از جنوب به استان هرمزگان و از شرق به استان كرمان و از غرب به استان بوشهر و چهارمحال بختياري ختم مي شود. بيشتر نقاط خشكاين استان در جنوب و جنوب شرقي قرار دارد كه بر ميزان خشكياين استان مي افزايد. در قسمتهاي جنوباين استان رودخانهها كم و به علت شور بودن آب آنها، ساكنان آن بيشتر از قناتها، چاهها و چشمهها براي مصرف و شرب استفاده مي كنند. گرچه نواحي داخلي استان فارس كوهستاني است ولي داراي درههاي پرآب و حاصلخيز و هوايي بسيار مطبوع دارد. فارسيكي از چند استان فلاتايران است كه داراي جنگل بوده و رودخانههاي چون مندوشاهپور كه هر دو از سلسله جبال زاگرس سرچشمه مي گيرند و رودكر كه مشرف به تخت جمشيد است، از رودخانههاي پرآباين استان است.
دنا و زردكوه بلندترين قلل زاگرس و نقش آن در زندگي عشاير كوچ رو
زاگرس رشته كوه معروفي است درايران كه داراي پستي و بلنديهاي منظم و ويژهاي است كه از كردستان جنوبي تا شمال تنگه هرمز گسترده شده است.
چين خوردگيهاي زاگرس به طور منظم و متوازي به طول 1350 كيلومتر بزرگترين واحد ناهمواريايران را تشكيل مي دهد. پهناياين چين خوردگيها در همه جايكسان نيست. باريكترين قسمت زاگرس به خط مستقيم در امتداد رود دِز، 125 كيلومتر و پهن ترين قسمت آن در فارس و در حوالي نصف النهار 54 درجه شرقي در حدود 275 كيلومتر است. چينهاي زاگرس منظم و در بيشتر موارد محور آنها موازي است. بلندترين كوههاي زاگرس به صورت ديوارهاي در حاشية شمال شرقي از شاهو(شاهكوه) در كردستان جنوبي تا دنا در فارس كشيده شده كه در نتيجه تأثير گسلها به وجود آمده اند. زاگرس به دو قسمت شمال غربي( از مريوان در مرزايران و عراق تا فارس) و جنوب شرقي(از فارس تا تنگه هرمز) تقسيم مي شود. بلندترين قلل آن دنا با ارتفاع 409 متر و زردكوه بختياري با ارتفاع 4221 متر مي باشد. زاگرس شمال غربي همچون ديواري در مقابل نفوذ توده هواي مرطوب كهاين رطوبت از درياي مديترانه و اقيانوس اطلس است قرار گرفته كه باعث ريزش برف و باران دراين منطقه مي شود.
قلههاي بلند زاگرس مثل زردكوه و دنا در بيشترايام سال پوشيده از برف است جريان رودها در درهها و دشتها بين كوهها سبب توسعة كشاورزي و ارتفاعات سرسبز زاگرس موقعيت مناسبييلاقي را براي كوچ نشينان (كوچ روها) مهيا ساخته است. عشاير كوچ نشين زاگرس عبارتند ازايل قشقايي وايل بختياري و عشايرايل خمسه و ممسني.
گبه در چه منطقهاي و توسط چه كساني بافته مي شد:
از نظر اصالت مي توان گفت:ايلات و عشاير استان فارس از اولين پيشقدمان گبه بافي به شمار ميايند كه قدمت گبه بافي در استان فارس بيش از صد و پنجاه سال مي باشد.
زيباترين گبهها را علاوه بر استان فارس، استانهاي بوشهر، كهكيلويه و بويراحمد توليد مي كردند.
استان فارس داراي سه گروه عشاير مي باشد:
1-عشايرايل قشقايي
2-عشايرايل خمسه
3-عشايرايل ممسني
كه جزاين عشاير كه در استان فارس ساكن مي باشند عشاير بختياري هم گبه باف بوده اند.
عشاير ايل قشقايي:
ايل قشقايي شامل 6 تيره و حدود 90 طايفه است:
1 و 2-ايل كشكولي (بزرگ و كوچك)
3-ايل شش بلوكي
4-ايل دره شوري
طايفة شش بلوكي:
پس از طايفه دره شوري طايفة شش بلوكي در گبه بافي مهارت زيادي دارند، گبههاي تحت عنوان شورباخورلواين طايفه بسيار معروف است. در اطراف شهرستان آباده ساكن مي باشند و جز گبههاي تيره شورباخورلو، تيره هيبت لو و تيره دوقزلو از طايفه شش بلوكي در بافت گبه بسيار معروف مي باشند. در فصل سرما به منطقة فراشوند و دهستان دو جگال و منطقه ديرم و دشت پلنگ كه در كل قسمت جنوب غربي بخش فراشوند كوچ مي كنند.
و در فصل گرما به منطقة آباده و خسرو و شيرين و منطقه آس و پاس كوچ ميكنند.
.
.
.
جهت دریافت و خرید متن کامل پایان نامه و تحقیق و مقاله مربوطه بر روی گزینه پرداخت مستقیم که در بالای صفحه قرار دارد کلیک نمایید و پس از وارد کردن مشخصات خود به درگاه بانک متصل شده که از طریق کلیه کارت هایی عضو شتاب قابل پرداخت می باشید و بلافاصله بعد از پرداخت انلاین به صورت خودکار لینک دانلود مربوطه فعال گردیده که قادر به دانلود فایل کامل ان می باشید.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.